زبانحال حضرت رقیه (س) با با سر بابا
بابا کمر نمانده برایم که خم شده
دنیای من به خاطر تو پر ز غم شده
بابا برای چه به روی نیزه رفته ای
گویا به احترام سرت نیزه خم شده
هفتاد و دو ستاره به بالای نیزه ها
گویا صدای تو ز غم نیزه بَم شده
پایم نمی رود چه کنم پای زخمی است
گویا که پای های یتیمت قلم شده
سنگی که سوی این لب تو پرت می کنند
اینک پدر خراب به روی سرم شده
در قتلگاه تو چه قَدَر زار می زدم
دیدم درون پیکر تو نیزه جم شده
تو جوجه تیغی از کرم نیزه ها شدی
دیدم در این بدن چقدر نی علم شده